فیزیک کوانتوم 

در کار و کسب

 نویسنده : دکتر پرویــز درگـــی   

امتیاز مشتریان

برای تهیه کتاب اینجا را کلیک کنید

 

فیزیک کوانتوم در کار و کسب



 

پرویز درگی: مدرس دانشگاه و رئیس انجمن کسب و کار ایران


تاریخ انتشار کتاب در آمازون: ژانویه 2022

ادیشن: ادیشن اول 

تعداد صفحات :134 صفحه

ISBN:   978-1989880661

خلاصه اثر

فعاليتها و مسئولیتهای جاریرئيس هيأت مديره و مدير عامل گروه TMBA مشاور بنگاه های اقتصادی معتبرعضو هیات مدیره اتحادیه انجمن های علمی، فناوری،نوآوری و تجاری سازی وزارت علومرئیس انجمن مدیریت کسب و کار ایرانمدرس دانشگاه تهران، سازمان مدیریت صنعتی، دانشگاه امیرکبیرصاحب امتیاز و مدیر مسئول مجله توسعه مهندسی بازار صاحب امتیاز و مدیر مسئول ماهنامه بازاریاب بازارساز مدیر مسئول انتشارات بازاریابیمؤسس و مدیرمسئول آموزشگاه بازارسازان (با مجوز سازمان فنی و حرفه ای)مدیر مسئول کانون تبلیغات بازاررئیس هیات مدیره شرکت نوروبیز (نورومارکتینگ و نورولیدرشیپ)عضو کارگروه واژه گزینی بازاریابی در فرهنگستان زبان و ادبیات فارسینایب رئیس انجمن مدیریت اجرایی ایرانرئیس کمیته تحقیقات بازاریابی کشورنایب رئیس کمیته ارزیابی برند کشورنویسنده کتب متعدد در حوزه بازاریابی و فروشرهبر علمی دوره ها و سخنرانی سمینارها، همایش ها و کنفرانس های متعدد علمی رهبر تحقیق پروژه های متعدد تحقیقات بازاریابی در سطح ایران و بازارهای بین المللیارائه مباحث اقتصادی و بازاریابی روز ایران در صدا و سیما، رادیو اقتصاد، رادیو جوان و رادیو ایرانبیش از 35 سال سابقه مدیریت اجرایی در سمت های مدیرعامل، عضو هیات مدیره،مدیر کل در بنگاه های اقتصادی طی کردن سطوح سازمانی از ویزیتوری تا مدیریت ارشد
در باره بوجود آمدن کتاب کوانتوم

 سال 1356 کلاس اول راهنمایی تحصیلی در درس علوم تجربی با تدریس سرکار خانم طبیبیان در مدرسه ی راهنمایی تحصیلی کاکاوند قزوین مفاهیم جدیدی را می شنیدم مثل اینکه انرژی توان انجام کار است و کلماتی مثل ماده، ذره، موج و اینها ادامه داشت تا زمانی که دوره ی راهنمایی تحصیلی تمام شد و البته اسم مدرسه مان هم به دکتر محمد مصدق تغییر یافته بود. کلاس اولدبیرستان در مدرسه ی پاسداران نزدیک سبزه میدان قزوین ثبت نام شدم و خاطره ی سختگیریهای بیش از اندازه ی آقای شهیدی معلم فیزیک یادم هست که موقع امتحان تمام خط به خط کتاب وگفته هایش را امتحان می گرفت. فکر می کنم حدود دویست سؤال می داد و مدت پاسخگویی آزادبود. بعضاً تا چهار ساعت هم بچه ها می نشستند ولی ما قدر ایشان را نمی دانستیم و فقط راجع به سختگیریهایش صحبت می کردیم و همین باعث شد وسط سال چندماهی ایشان از سوی مدرسه و آموزش وپرورش بیکار شود و البته وقتی برگشت همان آش بود و همان کاسه. از کلاس سوم به تهران آمدم و دبیرستان شهید شهرام امامی آل آقا و آقای رفیعی معلم فیزیکی که به صورت فیزیکی تدریس می کرد. شاید برای خوانندگان الان کتاب جالب باشد که ایش ان با سیلی و لگد با درس نخوانده ها برخورد فیزیکی می کرد. سال چهارم ثلث اول (آن زمان ترم نبود سه ثلث داشتیم در یک سال تحصیلی)من به همراه جواهری، طوسی، و شجاعی بیست شدیم. ایشان خیلی از من تعریف کرد و گفت از همه بهتر است. و این فرصتی شد که از ایشان بخواهم چند کلمه ای صحبت کنم. از جوان بودن بچه ها گفتم، از اینکه بچه ها غرور دارند و درد جسمی کتک آنها را نمی آزارد، اما درد روحی اش زیاد است. از ایشان خواستم همان طور که در تدریس عالی هستند در رفتار هم عالی باشند. کلاس در سکوت کامل فرو رفته بود. همه منتظر بودند که آقای رفیعی با مشت و لگد جواب من را بدهد.

اما ایشان چند لحظه ای هیچ نگفت و بعد از آن قول داد که رعایت کند و دیگر هیچ گاه هیچ کس 10 فیزیک کوانتوم در کاروکسب برخورد فیزیکی را از معلم فیزیک ندید. و به جای آن اندازه گیری کار، انرژی، توان، دما، گرما، حرکت، دینامیک، ویژگیهای ماده، قانون گازها و ... بحث کلاس فیزیک بود که البته بچه ها تب وتاب کنکور را هم داشتند.

و آن کلاس و بچه های فوق العاده دوست داشتنی در سال بعد در سراسر کشور پخش شدند،جواهری برای پزشکی به زاهدان رفت، فروتن در همدان پزشکی خواند، شجاعی در دانشگاه تهران دامپزشکی و ... و من هم برای مهندس شدن راهی شهر زیبای رشت شدم و فیزیک هالیدی و قوانین نیوتن. و اینکه فیزیک علم مطالعه ی ماده، انرژی و تعامل آن در فضا و زمان و مباحث مرتبط نیروست. فیزیک نگاه، زبان، نظم و توالی جهان شمولی را برای پیروی و درک ویژگیها، رفتارها و الگوی طبیعت برای بشر فراهم می کند. در کل، فیزیک علم قوانین حاکم بر طبیعت است. این جملهآخرش را دوست داشتم. چون همیشه دنبال این بودم که واقعا کاربرد فیزیک چیست و نقش آن در زندگی و طبیعت چگونه است، اما وقتی دکتر وفا غفاریان که یادش همواره زنده است به همراه دکتر غلامرضا کیانی در کتاب تفکر استراتژیک نوشتند که هر روز هزاران سیب از درخت می افتد،اما آنچه وجود ندارد نگاه نیوتنی است، و من هم این عبارت را در کتاب تکنیکهای فرصت یابی در بازاریابی و فروش استفاده کردم، مجددا یاد قوانین نیوتن افتادم.

قانون اول: اگر هیچ نیروی خالص خارجی بر روی یک جسم بدون حرکت وارد نشود، این جسم همچنان بی حرکت باقی می ماند.

قانون دوم: مجموع نیروهای وارده بر جسم برابر است با شتابی که متناسب با جرم ذره به آن وارد می شود.

قانون سوم: هر عملی را عکس العملی است مساوی با آن و در خلاف جهت آن.

نمی دانم چرا هر وقت یاد نیوتن می افتم ناخودآگاه انیشتین هم به یادم می آید و آن فرمول معروفش انرژی مساوی است با جرم ضرب در توان دوم سرعت نور.

بعد از کسب عنوان مهندسی و همزمان چند سال کار به عنوان ویزیتور، چند سالی در دانشگاه بازار و صنعت، شاگردی کردم و سپس با آگاهی، رشته ی مدیریت اجرایی در گرایش بازاریابی و صادرات را برای ادامه تحصیل انتخاب کردم. تلفیق آموزه های دانشگاه بازار و دانشگاه علوم در حوزه ی مارکتینگ، من را به این درک رساند که مدیریت و علوم بازاریابی علوم بهره بردار هستند و علومی مثل فیزیک و ریاضی، علوم تولیدکننده هستند. فیزیک رشته ای سخت، و مدیریت و بازاریابی جزو رشته های نرم هستند. مدیریت و بازاریابی از دستاوردهای سایر علوم برای تسهیل سازی زندگی بشریت بهره و یاوری می گیرند، با آنها پیوند می خورند و رشته های بین رشته ای شکل می گیرند.

در راستای بینش علوم بین رشته ای، اولین کتاب نورومارکتینگ در ایران را تألیف کردم که حاصل پیوند علم مغز و اعصاب و بازاریابی بود و سطح ارتقا یافته ای از مارکتینگ را ارائه می کرد. به سراغ روانشناسی و ارتباطات رفتم و کتاب مهارتهای ارتباط با مشتریان شاکی را نوشتم که از سوی انجمن روانشناسی اجتماعی ایران مورد تأیید قرار گرفت و این نگاه بین رشته ای همراه با جامعیت نگری، ساده سازی و کاربردی کردن آموزه ها و نوشته ها در راستای اصلاح و ارتقای بینشدر کاروکسب ادامه داشت تا اینکه به تعامل فیزیک و کاروکسب رسیدم.

در یکی از همین سالها یکی از دانشجویان عزیز دوره ی کارشناسی ارشد ام بی ای نسخه ی انگلیسی  ترجمه اش کند. چند روزی وقت خواست تا نظرش را بگوید و پاسخش این بود که این کتاب بی نظیر است؛ چرا که پیتر فیسک، خالق این اثر، خود دانش آموخته ی فیزیک هسته ای بود و پساز ده سال کار جدی در حوزه ی مارکتینگ، استعاره ها و آموزه های فیزیک را به عرصه ی بازاریابی و برند کشانده بود. و فیسک، استعاره هایی چون قطب نمای فرهنگی، سیاهچاله های بازاریابی، دوقطبی شدن برندها را در کتابش به کار برده بود.

قرار شد کتاب را پرورش نبوغ بازاریابی بنامیم و کار شروع شود. این کتاب تاکنون دوبار تجدید چاپ شده است. مطالعه ی آن را به همه ی عزیزان فعال در حوزه ی کاروکسب خصوصا مدیران ارشد و مدیران فروش و توسعه ی بازار و کاروکسب توصیه می کنم. به نظرم شاهکار پیتر فیسکدر مباحث انتهایی کتاب بیشتر خودش را نشان می دهد آنجایی که من نامش را جامعیت نگری گذاشتم و جامعیت نگری شد عصاره ی تمام فراگرفته ها و آموزه هایم. بعدها این جامعیت نگری را بسط دادم و در سمینارها و کتابها استفاده کردم. اما پیتر فیسک از چهار منظر به ما توصیه می کند

که اگر می خواهید نابغه ی بازاریابی شوید، اینها را مدنظر داشته باشید:

1. جامعیت نگری بین نگاه از درون به بیرون با نگاه از بیرون به درون. سالیان سال بود که بازارها انحصاری بودند و شرکتها هر آنچه را که می توانستند و می خواستند تولید می کردند و به بازار عرضه می کردند و مشتریان هم چاره ای جز انتخاب نداشتند و صف هم می کشیدند. گفته ی معروف فورد که گفت من هر رنگی را مشتری بخواهد می زنم فقط به شرط آنکه مشکی باشد، یا سالیان سال تولید پیکان و پراید را با کمترین تغییر شاهد بوده ایم، اما وقتی رقابت وارد بازار شد دیگر شرکتها مجبور بودند برای به دست آوردن دل مشتری که حال حق انتخاب او زیاد و زیادتر می شد، دست به نوآوری بزنند و مزیت رقابتی و وجوه تمایز داشته باشند. اینجا بود که اساتید بازاریابی وارد میدان شدند، به شرکتها هشدار دادند که نگاه از درون به بیرون را کنار بگذارید. الان زمان حاکمیت و پادشاهی مشتری است. به سراغ مشتری بروید و با او به کاروکسب تان نگاه کنید.

صدای مشتری را بشنوید و بدانید که اگر شما صدای مشتری را نشنوید، این رقبای شما هستند که صدای او را خواهند شنید و شما را از گردون هی رقابت خارج می کنند. اما پیتر فیسک جمع این دو نگاه را دید. او گفت در جایی که سلیقه و درخواست مشتری است درست، اما گاهی مشتری راتفگ پیش  نمی داند چه می خواهد مثلا،ً مشتریان محصولاتی چون اسکنر، تلفن همراه، سوخت هیدروژنی و لنز و لیزیک را درخواست نکردند، اما شرکتهایی بودند با ایده های ناب و جدید و محصولاتی نو، به سراغ مشتری رفتند و برای محصولاتشان بازارسازی کردند. پس جامعیت نگری بین دو نگاه از درون به بیرون و نگاه از بیرون به درون با هم پیوند خورد.

2. جامعیت نگری بین ایده های ساختارشکن و اقدامات عملی. پیتر فیسک گفت وقتی انسان قادر باشد پارادایم های ذهنی خود را بشکند و نگاه فرصت یابی داشته باشد، می تواند ایده های نابو ساختارشکن را با خلاقیت برای ارائه ی محصولات جدید به کار گیرد و با تجاری سازی محصول نوآوری کند. پس جامعیت نگری بین ایده های ساختارشکن و اقدامات عملی لازم است. پیتر فیسک، یادآور شد بعضی از انسانها ایده سازهای عالی هستند، اما جگر کارآفرین شدن را ندارند و بعضی از انسانها کارآفرینان خوبی می شوند، اما ممکن است ایده نداشته باشند، پس جامعیت نگری بین این دو گروه در سازمانها سبب به وجود آمدن اتاقهای فکر و واحدهای تحقیق و توسعه، واحدهای توسعه ی کاروکسب از سویی و واحدهای تولید و فروش از سوی دیگر شد و نتایج حاصل از تعامل،کاری کرد کارستان.

3. جامعیت نگری بین اهداف کوتاه مدت و اهداف بلندمدت. پیتر فیسک به ما یاد داد بعضی فعالیتها مثل فروش که مسئول پیروزمندیهای روزمره است از زمره ی فعالیتهای کوتاه مدت هستند که نقدینگی ادامه ی حیات سازمان را به ارمغان می آورند. اما فعالیتهایی چون توسعه ی کاروکسب جاده سازی می کنند و برای آینده درختکاری می کنند تا از ثمرات درختان، فروش به کار افتد.

پس در هر زمان، هم باید به فعالیتهای جاری و کوتاه مدت نظر داشت و هم به فعالیتهای بلندمدت و توسع ه ساز. اگر دید توسعه ای و آیند هسازی و آینده نگری نداشته باشیم، اگر موج ساز یا حداقلموج سوار نباشیم، در آینده اسیر موج خواهیم شد. و وقتی به آینده می رسیم متوجه می شویم که در گذشته مانده ایم و بازار در این مواقع بشدت بی رحم است.

4-جامعیت نگری بین نیمکره ی راست مغز و نیمکره ی چپ مغز. پیتر فیسک گفت: انسانهای شهودی، نیمکره ی راست مغزشان بیشتر فعال است و انسانهای منطقی، نیمکره ی چپ مغزشان.

در نتیجه، سازمانها برای بقا، رشد، سود و ارتقای کیفیت زندگی بشریت به انسانهای مختلف با توانمندیهای مختلف احتیاج دارند و جامعیت بین این دو دسته انسانها لازمه ی موفقیت است.

پیتر فیسک بینش، نگرش و علاقه ی من را به علم فیزیک بیش از پیش کرد تا اینکه با فیزیک کوانتوم آشنا شدم و انگار تشنه ای بودم که چشم های گوارا یافته است.

شاهد ویژگیهای جهانِ شلوغ و سردرگم که با پیچیدگی و عدم قطعیت همراه است، می باشم و می دانم باید مدیران ارشد سازمانها و مدیران میانی، مغز استراتژیست داشته باشند و در هر لحظه با در نظر گرفتن مشتری که هدف است، رقیب که طرف مسابقه است و فرصتها که از تغییر و تحولات  13 محیط به وجود می آیند، راههای نو و محصولات متفاوت را یافت و به بازار ارائه کرد. فهمیدم که باید عالی باشیم تا باشیم.

حال که بیش از سی سال است که با بازار ایران ارتباط تنگاتنگی دارم، و هنگام نگارش این کتاب بهار سال 1400 است، در این مدت شاهد تحولات زیادی در این بازار بوده ام. روزگاری مدیرعاملبرای سازمان نقشه ی راهی را تدوین می کرد و آن سازمان سالها با همان نقشه جلو می رفت و اتفاقا به نتایج خوبی هم دست پیدا می کرد. با گذشت زمان این روند بتدریج کمرنگ و کمرنگتر شد تا جایی که شرکتها به این نتیجه رسیدند که در مقاطع مشخص زمانی مثلاً هر دو ماه یکبار یا به صورت فصلی، تکنیکها و تاکتیکهای خود را در بازار مورد بررسی و بازنگری قرار دهند و تغییرات لازم را در آنها به وجود آورند. این روش البته تا زمانی کارآیی داشت که با وجود اتفاقات محیطی مختلف هنوز می شد پیش بینی نصفه ونیمه ای از مسیر پیش رو داشت. امّا در سال 1398 با شیوع ویروسی به نام ویروس کرونا و همه گیر شدن آن در جهان احتمال همان پیش بینی چندماهه ی نصفه ونیمه نیز از بین رفت و شرکتها با شرایط کاملاً جدید مواجه شدند.

از اواخر سال 1398 واژه هایی به دایره لغات روزمره ی ما اضافه شد که شاید هر چند سال یکبار هم از آنها استفاده نمی کردیم. واژگانی از قبیل قرنطینه، ممنوعیت آمد و شد، ماسک سه لایه، فاصله ی اجتماعی و چندین و چند واژه ی مشابه دیگر آنقدر متداول شدند که فرهنگ لغت کالینز (Collins Dictionary)واژه ی منع عبور و مرور (Lockdown) را به عنوان واژه ی سال 2020 برگزید.

خلاصه بگویم اگر هم میزان بسیار اندکی از قطعیت باقی مانده بود ویروس کرونا آن را از بین برد.

در چنین شرایطی شرکتها خواسته یا ناخواسته دریافتند که، روشهایی که بر ثبات و عدم تغییر تأکید دارند، دیگر جوابگوی نیاز آنها نیستند. حال دیگر لازم بود جلسات مرور استراتژی سازمانی نه به صورت سالانه و ماهانه بلکه، به شکل هفتگی و حتی روزانه برگزار شود و بصورت عینی تفکر استراتژیک به کمک برنامه ریزی استراتژیک آمد تا آن را متناسب با شرایط، منعطف و پویا سازد.

این موضوع در کشور ما از اهمیت بیش تری برخوردار است؛ چون علاوه بر کرونا، سازمانهای ما با دسته ای از عوامل برهم زننده ی ثبات و تعادل بازار سروکار دارند که سازمانها در کشورهای دیگر به اندازه ی ما آنها را تجربه نمی کنند. این عوامل همگی دست به دست هم دادند تا در نهایت به جایی برسیم که من پس از چند دهه مدیریت و مشاوره به شرکتهای مختلف در بازار ایران به شما بگویم "برای تصمیم گیری درباره ی کاروکسب خود دیگر منتظر ثبات و قطعیت نباشید. قطعیت مرده است". این تفکر، هسته ی مرکزی کتابی است که با عنوان "فیزیک کوانتوم در کاروکسب"پیش روی شما قرار گرفته است.

از آنجایی که سالهاست مرزبندی بین علوم مختلف از بین رفته است و مطالعات بین رشته ای چه در حوزه ی آکادمیک و چه در بخش سازمانی مورد توجه قرار گرفته اند، یکی از حوزه هایی که در راتفگ پیش این شرایط عدم ثبات و قطعیت می تواند به کمک کاروکسب ها بیاید، فیزیک کوانتومی است. این رویکرد که جایگزین فیزیک کلاسیک یا فیزیک نیوتونی شد توانست ویژگیها و رفتار ذرات زیراتمی را بخوبی توضیح دهد؛ کاری که فیزیک کلاسیک یا همان مکانیک کلاسیک از انجام آن عاجز بود.

در فصل اول این کتاب به تفصیل درباره ی فیزیک کوانتومی توضیح خواهم داد. اما آنچه بیش از خود فیزیک کوانتومی برای ما اهمیت دارد، نگرش فیزیک کوانتومی به پدیده های مختلف است؛ نگرشی که می توان بخوبی از آن برای اداره ی کاروکسب ها در شرایط بی ثبات فعلی استفاده کرد.

فیزیک کوانتومی چه نسخه ای برای اداره ی بهتر کاروکسب مان به ما ارائه می دهد؟ این پرسشی است که این کتاب سعی در پاسخ دادن به آن دارد. لازم به توضیح می دانم که مطالب این کتاب به صورت تألیف و ترجمه ارائه شده اند. مطالبی که ترجمه شده اند از معتبرترین و به روزترین منابع برگزیده شده اند که فهرست کامل این منابع را در پایان کتاب می توانید مشاهده کنید. امیدوارم این کتاب به عنوان اولین کتاب با محوریت نگرش کوانتومی به اداره ی کاروکسب بتواند سرآغاز مباحث و مطالعات بیشتری در این زمینه باشد تا همه ی ما بتوانیم مختصات جدید دنیای پیرامون خود را بهتر بشناسیم و در دریای مواج و پرتلاطم عدم قطعیت و بی ثباتی، کشتی کاروکسب خود را با آرامش و در مسیر درست هدایت کنیم.

مدیران ما کاپیتان کشتیهایی هستند که در اقیانوس متلاطم کاروکسب به پیش می روند. آنها باید بدانند اگر طوفان و باد و جزر و مد در اختیار آنها نیستند، اما تنظیم بادبان و عوامل داخل سازمان که دراختیار آنهاست. پس آنها باید بینش جامع خود را، هم به درون سازمان و هم به بیرون آن معطوف سازند تا جزء نگری و کل نگری، و تأثیرگذاری و تأثیرپذیری را با هم داشته باشند. پس کشتی و سازمان هر یک سیستمی هستند که از محیط انرژی می گیرند و موفقیت یا شکست آنها به چگونگی مدیریت انرژی در تعامل با محیط بستگی دارد. جذب انرژی حاصل از هم توان افزایی نیروهای درون سازمانی خصوصا مدیران میانی و انرژی سوزی حاصل از کشمکشهای درون سازمانی نیاز به مدیریت قوی دارد، و علم و هنر مدیریت یعنی تشخیص مدیریت انرژی با بهره گیری از تمام نیروها.






 

اشتراک گذاری



دیگر آثار از این نویسنده:


ارتقای مهارت های بازاریابی

نویسنده: دکتر پرویز درگی

چهل گفتار پیرامون ارتقای  مهارت ها بازاریابی    

مدیریت و رهبری در کسب و کار

نویسنده: دکتر پرویز درگی

چهل گفتار پیرامون مدیریت و رهبری در کسب و کار

مهارتهای ارتباط با مشتریان شاکی

نویسنده :  دکتر پرویز درگی

مهارت های ارتباط با مشتریان شاکی و آموزش به خط اول فروش و ارتباط با مشتری

مدیریت برند شخصی

نویسنده: دکتر پرویز درگی

مدیریت برند شخصی بر پایه خود مدیریتی


ارتقای مهارت های شخصی در کسب و کار

نویسنده: دکتر پرویز درگی

چهل گفتار پیرامون ارتقای مهارتهای شخصی در کسب و کار

مدیریت بازاریابی

نویسنده: دکتر پرویز درگی

مباحث و موضوعات مدیریت بازاریابی با نگرش بازار ایران  

ارتقای مهارت های فروش

نویسنده: دکتر پرویز درگی

چهل گفتار پیرامون ارتقای مهارت ها فروش 

قیمت گذاری 

نویسنده: دکتر پرویز درگی

قیمت گذاری با نگاه بازاریابی 



شناخت بیماری های کسب و کار

نویسنده :  دکتر پرویز درگی 

شناخت بیماری ها و سندرم های آسیب آور به سازمان ها  و راهکارهای درمان آن سیندورم ها