روزهای پس از او


فیلمنامه 

  به قلم عطیه بابانژاد 

امتیاز مشتریان


خــــرید 

روزهای پس از او



عطیه بابا نژاد

      روزهای پس از او


      کتاب یک فیلم نامه است


      قابل توجه کارگردانان و تهیه کنندگان 
      این کتاب یک فیلمنامه بسیار عالی و آماده برای کار می باشد


      داستان دختری که در پیچید گی های رابطه دست و پنجه نرم می کند

      فیلم نامه روزهای پس از او یک داستان عاشقانه غیر معمول است. داستان درباره دردهای آنوشا دختری عاشق است که در گیر پیچیدگی‌های رابطه‌هاست و با اینکه همه جا بخاطر شرایط خاصی که دارد بی رحمانه قضاوت می‌شود تمام تلاش‌اش را میکندکه تصمیمات درست بگیرد در ابتدای کتاب معمای مبهمی در نوع رابطه آنوشا  با مردهای اطرافش وجود دارد که در خلال داســـتان حل می‌شود و این معما  فیلمــنامه را  بسیار جذاب می‌کند.


      قسمتی از داستان :
      داخلی . روز . ماشین سایمان

      سایمان درحال رانندگی با آنوشا صحبت می کند.
      سایمان: نگرانتم!

      به چراغ قرمز میرسد و ماشین را متوقف می کند.

      آنوشا : چرا؟

      سایمان: بحث کردنات، دعوا راه انداختنات، بیخودی عصبی شدنات، تو هرکاری دخالت کردنات، اینا دلایل                   
      آنوشا : این که بخوای پای حق و حقیقت بمونی اشتباهه؟ این که از این همه عدالتی که صبحِ طلوع نزده تاشبِ به سیاهی نرسیده، گوش مردم رو ازش پر می کنن، سهم منم ازش بیفته توی جریان زندگیم راه کجه که بشه نگرانیِ تو وجودت؟

      سایمان: این حقی که حرفشو میزنی از نظر تو سادهاست ولی پیچیده تر از این حرفاست که به خاطرش دست به یقه شی و بریزی به هم همه اون آدمایی روکه معلومه پشتشون کی وایستاده. بفهم دختر،همیشه این زبون نباید بچرخه اون سمتی که تو میخوای هرچی یک راهی داره.

      چراغ سبز می شود و سایمان حرکت می کند.

      آنوشا: نمی گنجه تو ذهنم این همه ریایی که تهش میشه یه زبون گوش به فرمان دیگران و یه فکر تا ابد مدیون خودش.

      سایمان: میگم یاغی ای همینه دیگه، ولی نمیدونی، نمی دونی خیلی چیزا رو که توآینده است و یه روزی پاشو میزاره رو خرخره ات.

      سایمان داخل کوچه ای می پیچد و مقابل خانه ای قدیمی نگه می دارد .

      سایمان: می ترسم آنوش، می ترسم برگردی وببینی خراب شده تموم اون پل هایی که یه عمر دونه دونه آجرگذاشتی رو هم وساختیشون.

      آنوشا: (باتامل) وسط این همه راستی ودرستی با یه روز اشتباه رفتن کج نمی مونه تا ابد این راه.

      آنوشا از ماشین پیاده شده و قبل از رفتن از پنجره ماشین رو به سایمان نگاه می کند.

      آنوشا: چرخیدن زبون به حقیقت یه وقتایی تاوانه پیچیدن به دروغم از هم پاشیدن اعتقاد و باوراته ، سکوت تنها مرهمِ روزخمِ این روزاس ....





        

      برای تهیه کتاب از وبسایت آمازون می توانید اینجا را کلیک کنید


        خرید از آمازون 

      برای تهیه از وبسایت ما اینجا را کلیک کنید

      خرید از فروشگاه


      اشتراک گذاری